سخنان دارمیه درباره مولا علیّ علیه السلام در مجلس معاویه دارمیه یکی از زنان فاضل و خردمندِ زمان امیرالمؤمنین علیه ‏السلام به شمار می‏آید. او زبانی فصیح و بلیغ و در مناظره بسیار قوی، و در ولا و دوستی حضرت علی علیه‏ السلام بسیار صادق و ثابت قدم بود. او در مجلسی با معاویه با صداقت و صراحت از مقام والای امیرالمؤمنین علیه ‏السلام سخن گفت. سهل بن ابی سهل تمیمی از پدرش نقل می‏کند: معاویه در سفری که به حج رفت از دارمیه که از قبیله «بنی کنانه» و در حجون سکونت داشت، جویا شد، به او گفتند: او زنده و سالم است. فوراً دستور داد او را احضار نمایند. دارمیه زنی سیاه چهره و فربه بود، هنگامی که به مجلس معاویه وارد شد. معاویه از او پرسید: ای دختر حام، حالت چطور است؟ دارمیه گفت: ای معاویه، اگر به قصد عیب‏گویی مرا دختر حام خطاب کردی، بدان که من از فرزندان حام نیستم بلکه از قبیله بنی کنانه‏ ام. معاویه گفت: راست گفتی، حال می‏دانی برای چه تو را احضار کرده ‏ام؟ دارمیه گفت: «لا یعلم الغیب الاّ اللَّه؛ جز خدا کسی غیب نمی‏داند معاویه در توجیه احضار او گفت: تو را برای این خواستم که از خودت بشنوم برای چه علی بن ابی طالب را دوست داشته و بغض و دشمنی مرا در دل داری، و او را ولی و امام خود دانسته اما مرا دشمن خود می‏پنداری؟ دارمیه ابتدا عذر خواست اما با اصرار معاویه گفت: حال که مرا از گفتن آن معاف نمی‏داری، پس بدان ⚫️ من از این جهت علی‏ علیه ‏السلام را دوست می‏دارم که او در حق رعایا و ملت خود به عدالت رفتار می‏کرد، و بیت‏ المال را به مساوات تقسیم می‏نمود؛ ⚫️و تو را از این جهت دشمن می‏دارم که با کسی به جنگ برخاستی که در ولایت و حکومت‏داری از هر حیث از تو سزاوارتر بود و چیزی که حق تو نبود، بدان دست دراز کردی ⚫️و دوستی و تولّای من نسبت به علی ‏علیه ‏السلام از این جهت است که اولاً رسول خدا صلی الله علیه و آله او را به طور رسمی ولی و پیشوای مؤمنان قرار داد و در ثانی او مساکین و فقرا را دوست می‏داشت و اهل دین را بزرگ می‏شمرد از این جهت او را ولی خود قرار دادم ⚫️اما دشمنی من با تو از این جهت است که خونریزی پیشه توست و در قضاوت ستم می‏کنی و از روی هوا و هوس حکم می‏نمایی گفت: حال تعریف کن، آیا هرگز علی را دیده ‏ای؟ دارمیه گفت: آری به خدا سوگند، او را دیده ‏ام. معاویه گفت: او را چگونه دیدی؟ دارمیه گفت: به خدا سوگند او را در حالی دیدم که فریفته ملک و سلطنت نشد، و هیچ گاه نعمت و راحتی، سرگرم و غافلش نکرد، چنان که تو را مشغول و غافل نموده است. معاویه گفت: آیا کلام و سخنی از علی شنیده ‏ای؟ دارمیه گفت: نعم، و اللَّه فکان یجلو القلب من العَمی کما یجلو الزِّیت صَدأ الطست؛ آری، به خدا قسم کلام علی علیه‌السلام ‏السلام دل‏های کور را جلا می‏داد، همان گونه که روغن زیتون، تشت زنگار گرفته را جلا می‏دهد معاویه گفت: راست گفتی او چنین بود، حال بگو آیا حاجت و نیازی داری؟ دارمیه گفت: اگر نیازم را بگویم، آیا برآورده می‏کنی؟ معاویه گفت: آری. دارمیه گفت: یک صد شتر سرخ مو، با یک شتر نر به همراه غلامانی که آنها را رسیدگی کنند و تیمار نمایند. معاویه گفت: برای چه کاری این همه شتر می‏خواهی؟ دارمیه گفت: می‏خواهم از شیر آنها کودکان را تغذیه نمایم و با درآمد آن بزرگان را نگه دارم و بدین وسیله کسب مکارم اخلاق نمایم و بین عشایر صلح و دوستی برقرار کنم. معاویه گفت: اگر این تعداد شترها را به تو بدهم، آیا در نظر تو منزلت من چون علی بن ابی طالب خواهد بود؟ دارمیه گفت: «سبحان اللَّه أو دونه؛ پاک و منزه است خدا که اگر مقام و منزلتی کمتر از علی هم بخواهی، باز هم نزد من نخواهی دید سپس معاویه این شعر را سرود: اذ لم أعُد بِالحلم مِنی علیکم فَمَن ذا الذی بعدی یؤمَّل للِحلمِ خُذِیها هنیئاً و اذکری فِعلَ ماجِد جزاکِ علی حَربِ العِدواةِ بالسِّلمِ اگر من با شما حلم و بردباری نکنم، پس از من چه کسی است که به این صفت نامیده شود؟ این هدیه (شتران) را بگیر و گوارایت باد و رفتار پسندیده مرا به یاد داشته باش که تو را با وجود خصومت و دشمنی، پاداش صلح و آشتی دادم آن گاه معاویه به دارمیه گفت: بدان، به خدا قسم، اگر علی زنده بود یکی از این شتران را به تو نمی‏داد. دارمیه گفت: «لا واللَّه و لا وبرةً واحدة من مال المسلمین؛ نه، به خدا سوگند او حتی یک تار موی اینها را از مال مسلمانان به من نمی‏داد. این جریان را شهید مطهری در بیست گفتار به صورت خلاصه آورده، کامل آن در عقد الفرید، ج 2، ص113 تا 111 🌻 از شما دعوت می شود به کانال سلسبیل بپیوندید👇👇 https://eitaa.com/Salsabil1401