🤍✨🤍✨🤍✨🤍✨🤍✨🤍✨🤍
🤍✨🤍✨🤍✨🤍✨🤍✨🤍✨
🤍✨🤍✨🤍✨🤍✨🤍✨🤍
🤍✨🤍✨🤍✨🤍✨🤍✨
🤍✨🤍✨🤍✨🤍✨🤍
🤍✨🤍✨🤍✨🤍✨
🤍✨🤍✨🤍✨🤍
🤍✨🤍✨🤍✨
🤍✨🤍✨🤍
🤍✨🤍✨
🤍✨🤍
🤍✨
🤍
༻﷽༺
✨ღوقـتـے روسَریــے ام در آتـَـش سوخـتღ✨
◦•◉✿🤍
#پـــارتِ12🤍✿◉•◦
حرفی که می رفت تا روی زبان مامان بشینه با ورود بابا نصفه رها شد:
-چیه صداتون رو انداختین روی سرتون؟
-از دردونت بپرس ...
-الهه مارو تنها بزار خودم با نازی صحبت میکنم...
مامان با غیض اتاق رو ترک کرد و ما رو تنها گذاشت:
-بیا بشین دخترم ،چندباره دارم بهت میگم احترام مادرت رو نگهدار
نمیدونم کجای تربیتم کوتاهی کردم که تو اخلاقت این شد ،
آخه دختر مگه نگفتم هرچی میخوای بخواه ولی به روش خودش نه با داد و هوار الانم بگو بینم دردت چیه؟...
-با دوستم امروز رفتیم کتاب خریدیم برای کنکور ؟
-خوب مشکل چیه پولت کم بود میگفتی من بریزم به حسابت..
-نه همون که دادید بس بود،ولی خوب مونا میگه کلاس کنکور شرکت کنیم بهتره چون شانسمون برای رشته بهتر قبول شدن بیشتر میشه
-حالا این گیرش کجاست ؟
-خوب اونجای که مونا می نویسه خیلی گرونه ،من نمیتونم برم اونجا کلاسای بهتری داره و استادهاش هم بهتره
پوفی کشید و گفت:
- تو بنویس اینکه مشکلی نیست
مات شده لب زدم:
-بنویسم؟شما میدونید چقدر هزینش بالاست ؟
-شما با این چیزا کاری نداشته باش من فکر این روزا رو کردم ،هرجا دوست داری بنویس
#نویسنده_آذر_دالوند
🤍✨✨✨✨🤍
✨
@Sarai110✨
🤍 ✨✨✨✨🤍
#پارت_اول
https://eitaa.com/Sarai110/34015
🤍
🤍✨
🤍✨🤍
🤍✨🤍✨
🤍✨🤍✨🤍
🤍✨🤍✨🤍✨
🤍✨🤍✨🤍✨🤍
🤍✨🤍✨🤍✨🤍✨
🤍✨🤍✨🤍✨🤍✨🤍
🤍✨🤍✨🤍✨🤍✨🤍✨
🤍✨🤍✨🤍✨🤍✨🤍✨🤍
🤍✨🤍✨🤍✨🤍✨🤍✨🤍✨
🤍✨🤍✨🤍✨🤍✨🤍✨🤍✨🤍