🌹۲۱ روز بعد از خبر شهادتش، پیکرش را آوردند. وقتی رفتیم معراج، از دیدن بدن تر و تازه اش حیرت کردیم. باور می کنید؟! حتی سرخی گونه هایش باقی بود. انگار به خواب عمیقی فرو رفته بود. 🌹خواهرش به محض دیدن او، فریادکشان و مویه کنان گفت: داداش! تو رو خدا چشماتو وا کن. تو رو به حسین... به همه ی شهدا قسمات میدم چشماتو وا کن... ببین چقدر مهمون برات اومدها چشماتو وا کن و به اونا خوش آمد بگو! 🌹همه ی آنها که گرداگرد تابوت حلقه زده بودند، دیدند که علی اصغر لحظه ای چشم گشود و دوباره پلک بر هم نهاد. عکاس آن لحظه را جاودانه کرد. "شهید علی نامی دشت بیاض" ✍راوی: همسر شهید @Sedaye_Enghelab