🌹سپاه یاسوج بودیم. یکی از خان های منطقه اهالی روستا را تحت فشار می گذاشت و اذیت می کرد.
رفتیم دنبالش، با تفنگ چی هایش فرار کرده بود کوه. وقتی رسیدیم، شب بود. در روستا ماندیم.
🌹صبح اثری از مصطفی نبود. گفتیم شاید نیروهای خان شبانه او را برده اند. از خانه بیرون آمدیم. روی تپه ها سیاهی دو نفر را دیدیم. مصطفی بود. یقه خان را گرفته بود و کشان کشان او را از تپه ها پائین می آورد.
"شهید مصطفی ردانی پور"
✍کتاب مصطفی،
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab