" بسم رب الفاطمــه سلاماللهعلیها "
💠 از زبان مادر آرمان:
سلام آرمان من.
الان دقیقا دو ماه و شانزده روز است که قطعهای از جانم را به خاک سرد سپردهام؛ اما درد نبودنش را نادیده میگیرم، بغضم را فرو میخورم و لبخند میزنم، تا چرخ خانه مثل همیشه بچرخد و زخمی که بر قلب پدر و برادرت نشسته، التیام بگیرد.
منتظرم مثل سال قبل، صدایت را از بیرون آشپزخانه بشنوم. بگویی که کارم داری، به زور روی مبل بنشانیام، دستم را ببوسی، یک انگشتر عقیق در دستم بگذاری و در تمنای بهشت، به پایم بیفتی. منتظرم برای روز مادر، سری به من بزنی و من، دوتا چای برای خودم و خودت بریزم و با هم صحبت کنیم. تو هرچه در بهشت دیدهای را برای من بگویی و من... من رازهای مادرانه دلم را.
یک رازهایی در عالم هست که فهمیدنش، تنها با تجربه ممکن است. هرچقدر بگویی و شرح بدهی، کلمات حائل میشوند میان تو و آن راز. مادری هم یکی از آن رازهاست؛ آشکارترین راز پنهان در عالم. شاید برای تو و مردهای دیگر، نامفهوم و پیچیده باشد؛ اما هر دختری از آغاز تولدش، در درون خودش، در وجود خودش حسی مادرانه دارد........
مادر آرمان عزیز
#آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی
#دردول_مادرانه
#دلنوشته😢
#شهید_آرمان_علی_وردی
#آرمان_عزیز 💚
#شهید_آرمان_علی_وردی
بازویِحِرز بَستهِ🇮🇷
@Sh_aliverdi