هدایت شده از مباحث
گفتم: با من چه كار داريد؟ گفت: اين كتاب، روال زندگی‌ام را به هم ريخت، خيلی مرا در موضوع معاد به فكر فرو برد، اينكه يک روزی اين دوران جوانی من هم تمام خواهد شد و من هم پير می‌شوم و خواهم رفت، جواب خداوند را چه بدهم؟! 😔 درسته که مسائل دينی رو رعايت نمی‌كردم؛ اما در يک خانواده معتقد بزرگ شده‌ام. يک هفته بعد از خواندن اين كتاب، خيلی در تنهایی خودم فكر كردم، تصميم جدی گرفتم كه توبه كامل كنم، من نمی‌توانم گناهانم را بگويم؛ اما واقعاً تصميم گرفتم كه تمام كارهای گذشته‌ام را ترک كنم. ❌ درست همان روزكه تصميم گرفتم، تصادف وحشتناكی صورت گرفت و من مرگ را به چشم خود ديدم! مشاهده كردم كه روح از بدنم خارج شد، اما مثل شما، من كاملاً ملک الموت مهربان و بهشت و زيبايی‌ها را نديدم. دو ملک مرا گرفتند تا به سوی عذاب 🔥 ببرند. ⭕ هيچكس با من مهربان نبود. من آتش را دیدم؛ حتی دست بندی به من زدند که شعله‌ور بود؛ اما يكباره داد زدم: من كه امروز توبه كردم، من واقعاً نيت كردم كه كارهای گذشته را تكرار نكنم، يكی از دو مأموری كه در كنارم بود گفت: بله، از شما قبول، كردی و خدا توبه پذير است،تمام كارهای زشت شما پاک شده، اما را چه می‌كنی؟ گفتم: من با تمام بدی‌ها خيلی مراقب بودم كه حق كسي را در زندگی‌ام وارد نكنم،حتی در محل كار، بيشتر می‌ماندم تا مشكلی نباشد، تمام بيماران از من راضي هستند و... آن فرشته گفت: بله، درست ميگويی؛ اما هزار و صد نفر ‼️ از مردان هستند كه به آنها در زمينه حق الناس بدهكار هستی❗ 😲 وقتی تعجب مرا دید، ادامه داد: خداوند به شما قد و قامت و چهره ای زیبا عطا کرد؛ اما در مدت زندگی، شما چه کردی ؟! با لباس های تنگ و نامناسب و آرایش و موهای رنگ شده و بدون حجاب صحیح از خانه بیرون می آمدی، این تعداد از مردان، با دیدن شما دچار مشکلات مختلف شدند. ادامه دارد...