🌾 همسرش را به حج فرستاد اما هر چه اصرار کردند خودش به حج نرفت،، روز عید قربان بود تیمسار بابایی سرش را به آسمان بلند کرد و آرام گفت : « الله اکبر» و سوار هواپیما شد صدای او «از رادیو به گوش میرسید : پرواز کن ، پرواز کن که امروز روز امتحان بزرگ اسماعیل است. » 🕊️ بعد عباس گفت: « الله اکبر ! الله اکبر ! می رویم به سوی نیروهای زرهی دشمن» چند لحظه بعد باران گلوله بر سر نیروهای دشمن باریدن گرفت!!! 🌱 در همین حال صدای انفجار مهیبی همه چیز را دگرگون کرد او در یک لحظه  احساس کرد به دورکعبه در حال طواف است ،به آرامی گفت: « اللهم لبیک ، لبیک لا شریک لک لبیک..» و آخرین حرف ناتمام ماند ... او بر اثر اصابت گلوله ضد هوایی به ناحیه سرش در روز عید قربان به آرزویش رسید... 🕊 شادی روح مطهرشان صلوات 🌹 @ShahadatNameOshagh