2.42M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
بچه که بودم، تو صف شیر شیشه‌ای هَوس کردم پول یه دونه از شیرها رو‌ دادم شیرکاکائو گرفتم. که همون قیمت ولی با حجم کمتر بود. برگشتم خونه. مادرم گفت: می بَری پس میدی،👉😡 شیری که بهت گفتم می‌خری! آمدم دوباره تو صف وایسادم تا پس بدم. اون روز خیلی ناراحت شدم. چون فکر میکردم اگر ما پولدارتر بودیم، احتمالا مادرم چیزی نمی‌گفت. گذشت. پس فرداش دیدم مادرم شیر خریده و اومده خونه. کنار شیرهای سفید، یه شیشه کوچیک شیرکاکائو هم هست. گفت: «اینو برای تو گرفتم. اگه اون روز گفتم ببر پس بده، به خاطر این بود که سرخود نشی تو زندگی و درآینده بتونی نفست رو کنترل کنی؛ اینطور در هرپیشنهاد نادرست وسوسه نخواهی شد.!» مادرانه https://eitaa.com/shahidBarzegar65/10129