🍃 قصه از آنجایی شروع میشود که آقا حمیدرضا
#عاشقانه خدایش را میپرستید. عاشقانههایی که از همان طفولیت شروع شد.
🍃 پیاده و سواره در پی جلب لبخند یار بود از این نبرد به آن نبرد، از این کوه به آن کوه، خلاصه اینکه با آن کمی سن و سالش خوب
#دلبری میکرد :)
🍃 اولین قدمهایش را از خاکهای
#جنوب در
#دفاع از وطن و ناموس میبویم، از آن روزهای منحوس
#حملهی_رژیم_بعث.
🍃 پروانهی قصهی ما از تمام جانش مایه میگذاشت و هیچ اِبا و ترسی به خود راه نمیداد انگار نه انگار هنوز بچه مدرسهای بیش نیست، اما
#مردانگیاش بیش از سن و سالش بود.
🍃 جادهی قدمهایش را که دنبال میکنیم
آخرین رد پاهایش را در
#بوکمال_سوریه میبینم همان سرزمینی که خود را در آن فدای جانانش میکند...
🍃 آری درست است، و چگونه در بستر خاک بماند، آن که
#پرواز آموخت.
🌷سالروز پروازت مبارک.....
✍نویسنده:
#زهرا_حسینی
#شهید_حمیدرضا_ضیایی♥️
#سالروز_شهادت 🌷
📅 تاریخ تولد: ۱۷ خرداد ۱۳۴۹
📅 تاریخ شهادت: ۲۹ آبان ۱۳۹۶
🕊 محل شهادت: سوریه
🥀 مزار شهید: بوکمال
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh