مادر شهید تعریف میکرد : یک روز از سر کوچه براش بستنی خریدم اما اون رو تو آستینش قایم کرد تا وقتی که رسیدیم خونه . تو خونه بهم گفت : « مامان بستنی م آب شد ولی دل بچه های تو کوچه آب نشد. »