👇👇👇 سال قبل مارو ازطرف دانشگاه بردن شلمچه دقیق یادم نیست اسم دقیق مکان هایی که بردنمون ولی یادمه یه تونل بود ک کنارش عکسای شهداروگذاشته بودن من دقت نمیکردم بهشون ولی یهو سرموچرخوندم دیدم عکس شهید تورجی زاده رو اونجا ، من حتی اسمشونم نمیدونستم ب شوخی به دوستم‌گفتم کراش زدم روش😐😂گفتم چ‌صورت مظلومی داره بردنمون مزارشهدا خیلی شلوغ بود یهو گوینده تومیکروفن گفت هرجاهستین همونجابشینید منم نشستم سرمزار یه شهیدی یه نگاه انداختم به عکسش دیدم عه ایین همون شهیدی هست که تو تونل دیدمش 😐 به دوستم گفتم ایین همون نیست گفت هست هنوز حتی به اسمش هم دقت نکردم اومدیم تواتوبوس بعد دیدم کنارهرصندلی یه عکس ویه تیکه از وصیت نامه شهیدو زدن من اومدم نشستم روصندلی خودم دیدم عه دوباره عکس همون شهید😐و اینبار یه تیکه از وصیت نامشم بود ولی من هنوز دقت نکردم ب اسمش سفرمون‌تموم شد و روز اخری ک میخاستیم بیایم یکی از خادمای شلمچه اومد تو ماشینمون وگفت ماقرعه کشی کردیم و براساس قرعه کشی دعوت نامه شهید بهتون‌میدیم یعنی اسم هرکی اومدهمون شهیدی ک توقرعه کشی اومده اونودعوت کرده واین چیزا اسمموخوندن رفتم گرفتم ولی وقتی عکس شهیدو دیدم اینبار شکه شدم و ناخدااگاه اشکم دراومددوباره همون شهیدبود ب همون خادمه‌گفتم گفت ازت خوشش اومده گفت دلت خیلی صافه گذشتوگذشت تااین ک دوهفته پیش رفتم گلزار شهدای شهرخودمون اخه هرچند هفته یه بار میرم سرمزارشهیدم نشسته بودم سرچ زدم ازتو گوگل ک یه دعابخونم سرمزار یهو دیدم دوباره عکس همون شهیدبود😐اینبار دعایی ک خونده بودن باصدای خودشون اومدبالا‌ هربار به یه نحوی خودشو بهم نشون‌میده و واقعا نمیدونم چرا همش میاد جلوچشمم و خودشو بهم یاداوری میکنه ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯