🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 خیلی ها سید را از مداحی در بیت الزهرا(س)ميشناختند. یک بار به طور اتفاقی پشت سرش به سمت هیئت ميرفتم. متوجه شدم از مسیر مستقیمی که به بیت الزهرا ميرسيد، حرکت نميکند! دائم از کوچه پس کوچه ها عبور ميکرد. کلاه وکاپشن را روی سرش کشیده بود. سعی ميکرد تا آنجا که ميشد در دید مردم نباشد.🤔 برای من عجیب بود. اما ميدانستم سید به اخلاص خیلی اهمیت ميدهد. علاقه‌ای نداشت که مردم او را به هم نشان بدهند و بگویند🙂 رفتم هیئت رهروان امام تا بلکه ... مجلس خیلی با حال و با صفایی بود. اما آنچه ميخواستم نشد😕بعد از مراسم رفتم جلو و مداح هیئت را پیدا کردم. ميگفتند نامش سید مجتبی علمدار است. گفتم: آقا سید من یه سؤال دارم. جلوتر آمد. گفتم: من هر هیئتی که ميروم، وقتی روضه ميخوانند و مداحی ميکنند، اصلًا گریه ام نميگیرد. چه کارکنم😐🤔 سید نگاهی به من کرد وگفت:دراین مراسم هم که من خواندم بازگریه ات نگرفت؟ گفتم: نه! اصلًا گریه ام نگرفت😳 رفت توی فکر. بعد با لحن خاصی گفت: ميدونی چیه!؟ من گناهانم زیاده😭 من آلودهام. برای همین وقتی ميخوانم اشک شما جاری نميشود. سید این حرف را خیلی جدی گفت و رفت.😐 من تعجب کردم. تا آن لحظه با هر یک از بزرگان که صحبت کرده بودم و ن سؤال را از آنها پرسیدم، به من ميگفتند:شما گناهانت زیاد است.😐شما آلودهای برو از گناهان توبه کن .آنوقت گریه ات ميگیرد؟😑 البته من ميدانستم که مشکل از خودم است اما شک نداشتم که این کلام آقا سید،اخلاص ودرون پاک اوراميرساند.😊 از آنوقت مرتب به هیئت رهروان ميرفتم، خداوند نیز به من لطف کرد و موقع مداحی سیداشک من جاری بود.😭 @Shahid_Alamdar 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂