میگه یه جوونی ..
تو کاروان ما بود ..
گفت حاج آقا من هرجا میرم خواستگاری بهم زن نمیدن ..
میخوام برم تو حرم آقا یه ساعته حاجتم رو بگیرم ...
رسیدیم مشهد ..
رفقاش گفتن آی فلانی ..
گفتی یه ساعته حاجت میگیرم ..
خب برو دیگه ..
گفت من یه حرفی زدم ..
خلاصه میگه دلم شکست ..💔..
رفتم تو حرم ..
گفتم حالا آقا ما یه چیزی گفتیم ..
طوری نیست ..
اومد از حرم بیاد بیرون ..
یه پیرزن و پیرمردی گفتن جوون بیا ..
گفتم حتما کمک میخوان ..
گفت به حرف ما گوش کن بعد انتخاب خودت ..
ما بچه دار نمیشدیم ..
اومدیم حرم آقا ..
گفتیم آقا اگه به ما یه دختر دادی
ما بیست سال دیگه همین ساعت میاییم همینجا اولین جوونی رو که دیدیم بهش میگیم ..
پیشنهاد میدیم با دختر ما ازدواج کنه
حالا خواست ..
نخواست هم ما نذرمونو ادا کردیم ...
میگن جوون از حال رفت..
وقتی به هوش اومد گفت ..
من میخواستم 1 ساعته حاجت بگیرم ..
آقا 20 سال پیش فکر منو کرده بود🥲🤍
#امام_رضا
#داستان