💠مادرشهید نقل می کند: روز یکی از خادمین حرم مطهر شاهچراغ به منزل ما آمد و گفت: مدتی جوانی را در گوشه حرم در حال عبادت می‌دیدم. او گاهی آنقدر در سجده می‌ماند که فکر می‌کردم شاید خواب رفته باشد. یک روز رفتم و دست به روی شانه هایش گذاشتم. سر از سجده برداشت و دیدم صورتش غرق در اشک است. 🔹 او در حرم برای خود یک جای ثابت داشت و آن هم بالای سرِ حرم در مسجد بود، در آنجا با خدای خود راز و نیاز می کرد. 🔹آن خادم می‌گفت مدتی فرشی که در آن قسمت پهن بود را برداشتم ولی باز دیدیم آن جوان آمد و در آن قسمت راز و نیاز کرد. 🔹یک آینه‌ی سبزی که در سقف بود را برای خود نشانه گذاشته بود که در یک مکان ثابت راز و نیاز کند. مجتبی دقیقا در همان مکان به شهادت رسید. https://eitaa.com/Shahid_ebrahim_hadi3