💔 قبل از عملیات، بخاطر گرمای هوا، همراه با تعدادی از بچه ها کلاه های پارچه ای تهیه کردیم و هر کدام اسم و مشخصات خود را روی لبه آنها نوشتیم و به شوخی می گفتیم اگر چیزی از بدنمان نماند، لااقل از روی کلاهمان شناسایی شویم! پاتک عراق سنگین بود بطوری که دشمن برای هر نفر یک گلوله ی تانک شلیک می کرد ... در آن شرایط که بچه ها مجبور می شوند که به خاکریز عقب برگردند، «عبدالحسین» با شلیک آر پی جی سعی در مقابله با دشمن داشت که ناگهان . . . 🕊🕊 غروب شد اما خبری از «عبدالحسین» نداشتیم. شب بچه­ ها دوباره برای بازپس‌گیری مواضع قبلی و شناسایی و انتقال پیکر شهدا رفتند، پیکر او را نیافتند، ... تنها نشانه ای که از عبدالحسین پیدا شد، فقط یک کلاه نیم سوخته بود که نامش روی آن نوشته شده بود. سالروز شهادت 💞 @shahiidsho💞