💔
#خاطرات_شھیدزنده
#جانبازحمیدداودآبادی
لَندرُوِر و اسبِ زورو!😅
بهمن 1364
اردوگاه کارون
قبل از عملیات والفجر 8
آن اوایل، حاجی بخشی یک جیپ "لَندرُوِر" سبزرنگ داشت که عقب آن پر بود از بیسکویت، پفک، عطر و جانماز.
هرموقع با آن ماشین که دو بلندگو رویش سوار بود وارد اردوگاه لشکر میشد، کولاکی بهپا میکرد.😅
بچهها میریختند دورش، او هم به هرکس پفک، بیسکویت و چیزی میداد.
بعد از عملیات والفجر8، ظاهراً سپاه یک دستگاه تویوتا لندکروز به حاجی بخشی داده بود و او هم جیپ لندرور شخصی خودش را که دیگر داغان شده بود، گذاشت کنار.😎
تا صدای بلندگو آمد، بچهها گفتند حاجی بخشی آمده.
نزدیک که شد، با تعجب دیدیم جیپ سبزرنگ تبدیل شده به لندکروز نقرهای رنگ.😳
وقتی مقابلمان ایستاد و سلام و علیک کرد، یکی از بچهها خیلی جدی به او گفت:
ـ حاجی ... پس بچهها راست میگفتند حاجی بخشی "ذوالجناح" رو فروخته و اسب زورو رو خریده😃😂😂
و این حاجی بخشی بود که اخمهایش را در هم فرو برد و فریاد زد:
ـ دِ برو پدر صلواتی ...
.....
در عملیات کربلای 5 در سه راه مرگ شلمچه، لندکروز حاجی بخشی از روبرو هدف یک گلوله مستقیم تانک عراقیها قرار گرفت و منهدم شد.🔥
احسان رجبی توانست از صحنه ای که حاجی بخشی سعی می کند آتش ماشین را خاموش کند تا بتواند #شهیدنادری، دامادش را از میان آتش نجات دهد، عکس بگیرد.
📚"تبسم های جبهه"
نوشته حمید داودآبادی
نشر شهید کاظمی
@aah3noghte
@hdavodabadi
#انتشارحتماباذکرلینک‼️