🌷 قانع به کمترین ها 🌿 یک بار به او تکلیف شد که سری به تهران بزند. محسن گفت: «یکی ازماشین‌‌های سپاه را بردار و برو.» میرزا گفت: «نه! این ماشین مال ‌‌بیت‌‌الماله. من با همین اتوبوس‌‌های مسافربری‌‌‌‌ می‌‌روم.» محسن دویست تومان به طرف او گرفت و گفت: «پس، این پول همراهت باشد.» میرزا گفت: «نه! مقداری پول دارم. پنجاه تومان قرض بدهی، بس است.» محسن گفت: «فقط پول کرایه‌‌ی راه که نیست. شب باید شام بخوری.» میرزا گفت:«ممنونم. یک مقدار نان برای توی راه بر‌‌‌‌ می‌‌دارم. هر وقت گرسنه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ام شد، با آن خودم را سیر‌‌‌‌ می‌‌کنم.» 🌸✨ فرمانده‌‌ی کم حرف و پرکار، شهید محمد بروجردی را با ذکر صلواتی یاد کنیم ✨🌸 🆔 @ShamimeOfoq