#بصیرت_عاشورایی
#راسخون
#مجموعه_نمایشگاهی
🔟ستارگان بصیرت
💠مثل مادرش زینب
مگر چند ستاره ی دیگر از منظومه ی عاشورا مانده است؟ مگر تا تنهایی آفتاب چند نیزه و شمشیر فاصله است؟ سید و مولای من، اجازه ی نبرد و شهادتم می دهی؟ محمد به التماس کنار امام ایستاده است. چشم امام به سیاحت قامت فرزند خواهر برمی خیزد.
درنگی کوتاه و سکوتی سنگین و سرانجام آغوش وداع امام و اشکی که صورت محمد را می نوازد، گواه رخصت امام است. محمد به شتاب تیر رهاشده از کمان به میدان می شتابد. زیبایی و رسایی قامت با شجاعت و فصاحت او اعجاب و اضطراب در دشمن می آفریند. صدای رسای او تا دوردست سپاه طنین می افکند.
رجز محمد ترجمان بصیرت و درک و دشمن شناسی او بود. پسر عقیلی بنی هاشم تنها شمشیر نمی زد؛ که نقاب از چهره ها پس می زد تا فریب و فتنه و دروغ را عریان و رسوا کند. دین شناس هجده ساله ی عاشورا با رجز خویش تیغ روشنگری می چرخاند و با شمشیر بران ژرفای تاریک سرها و قلب ها را به مرگ مهمان می کرد.
محمد در باران سنگ و نیزه و شمشیر بود. خونین و زخمی گاه رجز می خواند و گاه تکبیر می گفت و گاه در عطش و زخم و درد موج مهاجم دشمن را پس می راند. عامربن نهشل تمیمی نزدیک شد. محمد در جوشش رگها آخرین قطره ها را به پای عشق می ریخت. نیزه ی عامر بر کمرگاهش نشست. فرو افتاد. نیزه ها و سنگها باریدن گرفت. زخم بر زخم می شکفت و صدای محمد خاموش شد.
▪️محمدبن عبدالله
از بنی هاشم، فرزند عبدالله بن جعفر بن ابی طالب و مادرش حضرت زینب است.
سن: حدود ۱۸ سال
ویژگی ها و فضایل: فهیم و بصیر، پرورده ی دامان زینب کبری، شجاع، دین شناس، ارادتمند ابا عبدالله، پاکباز و از جان گذشته، مظهر وقار و ادب و سیرت زینبی.
🆔
@ShamimeOfoq