#امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
🔹گلبانگ تکبیر🔹
امشب که ماهِ آسمان پرتوفشان است
با حُسن خود چشم و چراغ کهکشان است
در امتداد نور پاکش دیدۀ من
چون ذره سرگردان و بینام و نشان است
خواهم از این سیر و سفر طرفی ببندم
با عشق همپیمان شوم چون گل بخندم
شاید دلم تأثیری از آهی بیابد
آهم به اوج آسمان، راهی بیاید
هر قطرۀ اشکم به دامان محبت
اشراق نور از پرتو ماهی بیاید
وقتی گل اشک مرا بر چهره دیدند
فریاد یا ربها به فریادم رسیدند
یا رب! به نورافشانی فیض وجودت
یا رب! به بیپایانی دریای جودت
یا رب! به شور و جذبۀ دلدادگانت
یا رب! به شوق اهل عرفان در سجودت
یا رب به ماه آسمان آفرینش
بدرالدّجا، چشم و چراغ اهل بینش
ماهی که تا از مشرق عصمت بر آمد
لبخند شادی بر لب پیغمبر آمد
روشنترین خورشید صبر و استقامت
صدق و صفا را آیتی روشنگر آمد
شان نزول «هَل اَتی» شرح کمالش
جبریل حیران مانده از سیر جمالش
ای مجتبی! ای غنچه با یادت سحرخیز
افلاکیان محو جمالت، خاکیان نیز
ای نور انسانساز تو ظلمت برانداز
صلح تو شور سرخ عاشورا برانگیز
ای عارفان را جوهر اندیشه از تو
نخل قیام کربلا را ریشه از تو
ای در وجودت، رمز مصباحالهدایی
ای صلح تو آیینۀ صبر خدایی
در سایۀ صلح و صفای تو مُحال است
افتد میان عترت و قرآن جدایی
ای رهبر تنهای تنها مانده در راه
ای قافلهسالار «قالوا ربنّا الله»
روزی که باطل، جای حق، مسندنشین شد
در چشم دنیاباوران، دینار، دین شد
روزی که لبیک تو را لب وا نکردند
پیمان صلح تو، سلاحی آتشین شد
آری تو خود دست خدا در آستینی
پیغمبر صلحی، امام راستینی
ای مجتبی، ای نور عصمت در جبینت
ای اولیا در زهد و تقوا خوشهچینت
ای رایت توحید و آزادی به دوشت
ای آیت نصر خدا نقش نگینت
همراه خود اصحاب دینباور ندیدی
یک یارِ همپیمان و یک یاور ندیدی
ای ترجمان شوق تو گلبانگ تکبیر
ای خواب سبز عشق را صلح تو تعبیر
هر شب تو را چون مرغ شب میخوانم از دور
صبح امید و آرزویم دیر شد دیر
من چون شقایق خسته از داغ بقیعم
در حسرت گل چیدن از باغ بقیعم
هر چند مهمان دل ما درد و داغ است
ما را هوای دیدن و گلگشت باغ است
آنجا که در تنهایی و در خلوت شب
در لالهزار اشک و آهم چلچراغ است
با یک نگاه مهر برگردان ورق را
آنجا به مهمانی بخوان اشک «شفق» را
📝
#محمدجواد_غفورزاده
🌐
shereheyat.ir/node/5004
✅
@ShereHeyat