میان شوق نگاهش شماره میلرزید
و دست عقربهدار اشاره میلرزید
شماره، باز همان که... دو بوق پی در پی
الو... طنین صدایش دوباره میلرزید
هزار حرف نگفته، دلی پر از تردید
لبش زبانه گرفت و شراره میلرزید
و خواست باز بگوید که دوستت دارم
تمام جملهی او بیاشاره میلرزید
زبان الکن او وا نشد، ولی آخر
دو چشم نم دار پر ستاره میلرزید
نشد شکفته شود بغض کهنهاش آخر
دوباره دست دلش، چون هماره میلرزید
#ناشناس 🪴
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈