آسمان _ آبی چشمان تو را کم دارد این غزل ذوق غزل خوان تو را کم دارد دیر سالیست در این خانه- که ویران تر باد- دست من گوشه دامان تو را کم دارد بس که در جان و تنم زلزله انداخته ای سر نو شتم سر و سامان تو را کم دارد حجم این دغدغه پوچ رسیدن چند یست لذت گرمی دستان تو را کم دارد التماس تن من وسعت دردیست که آن شب آغوش پریشان تو را کم دارد مثل احساس ترک خوردن گلدان شوم است آسمان آبی چشمان تو را کم دارد ... ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @Shere_naab ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈