آن‌قدر گریه کرده‌ام از غم مُشِوَّشم آن‌قدر داغ دیده‌ام انبار آتشم از خون دوات ساخته‌ام،از زمین ورق بر گوش‌ ظلم یک‌سره فریاد می‌کشم... با قبطیانِ خون طلبِ سامری پرست نه اهل صلح کردن و نه اهل سازشم... باکی ازین مسیر پر از آتشم مباد من از تبار پیل‌تنی چون سیاوشم... از سینه‌ام سپر کنم،از سر کلاه‌خود روزی که در مقابله شمشیر می‌کشم... جایی برای محو شدن دست و پا کنید تا دست من نرفته به پیکان آرشم... ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @Shere_naab ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈