گاه یک بغض فرو خورده ی رسوا نشده مثل حرفیست که در هیچ کجا جا نشده شعرهایی که به حرف آمده و می شنوی زخم هائیست که یک عمر مداوا نشده مثل بن بست ترین کوچه ی این شهرم که در دلش هیچ در و پنجره ای وا نشده در لغت نامه ی چشمان تو گشتم اما "رحم" تنها لغتی بود که معنا نشده..! از منِ گم شده دیگر اثری نیست که نیست هر که افتاده مسیرش به تو پیدا نشده چشم‌های تو مرا ریخت به‌هم چون کوهی , که شبی سخت زمین خورد و سرِ پا نشده ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @Shere_naab ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈