مرثیه مرثیه در شور و تلاطم گفتند
همه ارباب مقاتل به تفاهم گفتند
گرد و خاڪی شد و از خیمه دو تا آینه رفت
ماه از میسره، خورشید هم از میمنه رفت
ناتوانم ڪه مجسم ڪنم این همهمه را
پسر ام بنین و پسر فاطمه را
قمر هاشمی از اصل و نَسَب میگوید
دیگری هم اَنا قتّالُ عرب میگوید
پرده افتاده و پیدا شده یڪ راز دگر
سر زد از هاشمیان باز هم اعجاز دگر
گفتم اعجاز! از اعجاز فراتر دیدند
زورِ بازوی علی را دو برابر دیدند
شانه در شانه دوتا ڪوهِ سراسر محشر
حمزه و جعفر طیار، نه، طوفانی تر
#ناشناس
#تاسوعا🏴
@Shere_naab