در شهر من این نیست راه و رسمِ دلداری
باید بفهمم تا چه حدی دوستم داری
موسی نباش؛ اما عصا بردار و راهی شو
تا کی تو باید دست روی دست بگذاری
بیزارم از این پا و آن پا كردنت، ای عشق
یا نوشدارو باش، یا زخمی بزن كاری
من دختری از نسل چنگیزم كه عاشق شد
بیگانه با آداب و تشریفات درباری
هر كس نگاهت كرد، چشمش را درآوردم
شد قصه ی آغامحمدخان قاجاری
آسوده باش، از این قفس بیرون نخواهم رفت
حتی اگر در را برایم باز بگذاری
چون شعر، هرگز از سرم بیرون نخواهم كرد
باید برای چادرم، حرمت نگه داری
تو میرسی روزی كه دیگر دیر خواهد بود
آن روز مجبوری كه از من چشم برداری
🖋
#فاطمه_سلیمان_پور🍂
@Shere_naab