با زهر چشم خنده هم‌آغوش کرده‌ای بادام تلخ را چه شکرپوش کرده‌ای؟ داریم چون قبا سربندت هزار جا ما را چه ناامید ز آغوش کرده‌ای؟ تا چشم را به هم زده‌ای، از سپاه ناز تاراج عافیت‌کده هوش کرده‌ای در پیش آفتاب چه پرتو دهد چراغ؟ گل را خجل ز صبح بناگوش کرده‌ای حق نمک چگونه فراموش من شود؟ داغ مرا به خنده نمک‌پوش کرده‌ای شکر توام ز تیغ زبان موج می‌زند چون آب اگرچه خون مرا نوش کرده‌ای ز فکرهای ثریا نثار خود ما را چه حلقه‌هاست که در گوش کرده‌ای ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @Shere_naab ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈