صد قصه از آن موی سیاهت بنگارند
از فوج پس از فوجِ سپاهت بنگارند
بر دوش پریشان شده گیسوی شرابی
بازیچه ی باد است گناهت بنگارند
گفتند که این کاوه ی آینده زنی باد
فریاد بر آن کاخ تباهت بنگارند
از جور ستم گشته وطن درشرف موت
بر ظلمت شب چهره ی ماهت بنگارند
بیدار نمودی تو چنان لشکر خفته
این گرد و غباری که ز راهت بنگارند
ژینای جهان گشتی و فریاد تظلم
ویرانیِ صد کاخ ز آهت بنگارند
بیرون شده از چاه زنخدان تو یوسف
بر بام فلک رفتن جاهت بنگارند
از دفتر خاقان سخن شاعر ایام
فرخنده طلوعی ز پگاهت بنگارند
#خاقان_کرمی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈