مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جادهٔ سهشنبه شبِ قم شروع شد...
آیینه خیره شد به من و من به آیینه
آنقدر خیره شد کهتبسم شروع شد...
خورشید ذرهبین به تماشای من گرفت
آنگاه آتش از دلِ هیزم شروع شد...
وقتی نسیمِ آهِ من از شیشهها گذشت
بیتابیِ مزارعِ گندم شروع شد...
موجِ عذاب یا شبِ گرداب!؟ هیچیک
دریا دلش گرفت و تلاطم شروع شد...
از فالِ دستِ خود چه بگویم کهماجرا
از ربنای رکعتِ دوم شروع شد...
در سجده توبه کردم و پایان گرفت کار
تا گفتم السلام علیکم شروع شد...
#فاضل_نظری
ܭߊࡅ߭ߊܠܙ_ܩߊ_ܝߊ_ܢ̣ܘ_ߊܢܚ݅ࡅ߳ܝߊܭ_ܢ̣ܭَܥ̇ߊܝࡅ࡙ܥ❣↶
╭━━⊰•❀🦋🌤️📙❀•⊱━━╮
@Sheroadab_alavi
╰━━⊰•❀⏳🌤️🕯❀•⊱━━╯