نياز به دايره‌ای دارم دورانی با دايره‌های گرد تو در تويی كه هی توی هم بلولند و هم‌آغوشی كنند و هی هر چه آه هرچه اوه و هی هرچه دايره كه در دايره‌ی ديگری يا بر دل دايره‌ی ديگری گردتر بگردد و دايره‌تر شود تنگ‌تر/ گشادتر هی دايره‌تر شود نياز به دايره‌ای دارم دورانی كه گرد سوزنی سوزن‌دار و پر ولع بگردد و بگردد و رنگ ديگری بگيرد ميان سرم ميان انتهای به هم نارس ابروهام همان‌جا كه هی گرد گرد گره می‌خورد و شبيه تنه‌ی درخت می‌كندم ميان بالای چشم‌هايم رخوت‌ناك و چسب‌ناك اشتياق پيوستن با سوزنی دارم كه سوزن‌دارو پر ولع دوران از سرم بتركاند. C᭄‌💙Z🌺 @sherziba110