هر روز یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 «وَتَحْسَبُهُمْ أَيْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَذَاتَ الشِّمَالِ وَكَلْبُهُم بَاسِطٌ ذِرَاعَيْهِ بِالْوَصِيدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا» و (اگر به آنها نگاه می‌کردی)می‌پنداشتی بیدارند؛در حالی که در خواب فرو رفته بودند!و ما آنها را به سمت راست و چپ می‌گرداندیم(تا بدنشان سالم بماند)و سگ آنها دست‌های خود را بر دهانه غار گشوده بود(و نگهبانی می‌کرد)اگر نگاهشان می‌کردی،از آنان می‌گریختی؛و سر تا پای تو از ترس و وحشت پر می‌شد (سوره مبارکه کهف/آیه ۱۸) ❇ تفســــــیر 3خواب آن‌ها یک خواب عادى و معمولى نبود،اگر به آنها نگاه مى کردى،خیال مى کردى آنها بیدارند،در حالى که در خواب فرو رفته بودند!(وَ تَحْسَبُهُمْ أَیْقاظاً وَ هُمْ رُقُودٌ) و این نشان مى دهد که چشمان آنها کاملاً باز بوده است،درست همانند یک انسان بیدار،این حالت استثنائى شاید براى آن بوده که حیوانات موذى به آنان نزدیک نشوند;چرا که از انسان بیدار مى ترسند،و یا به خاطر این که: منظره رعب انگیزى پیدا کنند که هیچ انسانى جرأت ننماید به آنها نزدیک شود،و این خود یک سپر حفاظتى براى آنها بوده باشد. 4براى این که بر اثر گذشت سالیان دراز،از این خواب طولانى،اندام آنها نپوسد:ما آنها را به سمت راست و چپ مى گرداندیم(وَ نُقَلِّبُهُمْ ذاتَ الْیَمِینِ وَ ذاتَ الشِّمالِ) تا خون بدنشان در یک جا متمرکز نشود،و فشار و سنگینى در یک زمان طولانى روى عضلاتى که بر زمین قرار داشتند،اثر زیان بار نگذارد. 5در این میان سگى که همراه آنها بود بر دهانه غار دست ها را گشوده و به حالت نگهبانى خوابیده بود(وَ کَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَیْهِ بِالْوَصِیدِ). وَصِیْد چنان که راغب در کتاب مفردات مى گوید:در اصل به معنى اطاق و انبارى است که در کوهستان براى ذخیره اموال ایجاد مى کنند، و در اینجا به معنى دهانه غار است. با این که:در آیات قرآن تاکنون سخنى از سگ اصحاب کهف نبوده،ولى قرآن مخصوصاً در ذکر داستان ها گاه تعبیراتى مى کند که از آن مسائل دیگرى نیز روشن مى شود،از جمله بیان حالت سگ اصحاب کهف در اینجا،نشان مى دهد:آنها سگى نیز به همراه داشتند که پا به پاى آنها راه مى رفت،و گوئى مراقب و نگاهبانشان بود. در این که:این سگ از کجا،با آنها همراهى کرد؟ آیا سگ صید آنها بود؟و یا سگ چوپانى بود که در وسط راه به او برخوردند،و هنگامى که چوپان آنها را شناخت حیوانات را رو به سوى آبادى روانه کرد و خود که ـجویاى حقیقت و طالب دیدار یار بودـ با این پاکبازان همراه شد،و سگ نیز دست از دامنشان برنداشت و به راه خود ادامه داد کدام است؟از قرآن نکته اى استفاده نمى شود. اما آیا مفهوم این سخن آن نیست که:در راه رسیدن به حق،همه عاشقان این راه،مى توانند گام بگذارند،و درهاى کوى دوست،به روى کسى بسته نیست،از وزیران توبه کار شاه جبار گرفته،تا مرد چوپان، و حتى سگش؟! مگر نه این است که قرآن مى گوید:تمام ذرات موجودات در زمین و آسمان و همه درختان و جنبندگان ذکر خدا مى گویند،عشق او را در سر و مهر او را به دل دارند. 6منظره آنها چنان رعب انگیز بود که اگر به آنها نگاه مى کردى فرار مى نمودى.و سر تا پاى تو از ترس و وحشت پر مى شد(لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَیْهِمْ لَوَلَّیْتَ مِنْهُمْ فِراراً وَ لَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْباً). این اولین و آخرین بار نیست که خداوند به وسیله رعب و ترس یک سپر حفاظتى به دور بندگان با ایمانش ایجاد مى کند،در آیات سوره آل عمران آیه 151 نیز به صحنه اى از همین امر برخورد مى کنیم که:خداوند مى گوید: سَنُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ: ما به زودى در دل هاى کافران ترس و وحشت مى افکنیم در دعاى ندبه نیز درباره پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)مى خوانیم:ثُمَّ نَصَرْتَهُ بِالرُّعْبِ: خداوندا تو پیامبرت را به وسیله رعب و وحشتى که در دل دشمنانش افکندى،یارى نمودى. اما این که:این رعب و وحشت که از مشاهده اصحاب کهف سراسر وجود بیننده را پر مى کرد، به خاطر ظاهر جسمانى آنها بود،یا یک نیروى مرموز معنوى در این زمینه کار مى کرد؟ در آیات قرآن سخنى از آن نیامده،هر چند مفسران بحث هائى دارند که،چون دلیلى بر آنها نیست از ذکر آنها صرف نظر مى کنیم. ضمناً جمله وَ لَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْباً(سر تا پاى وجود تو از ترس پر مى شد)در حقیقت علت است براى جمله لَوَلَّیْتَ مِنْهُمْ فِراراً(اگر آنها را مى دیدى فرار مى کردى) یعنى به این دلیل فرار مى کردى که:ترس و وحشت قلب تو را احاطه مى کرد،بلکه گوئى از قلب،که کانون اصلى آن است نیز سر برآورده، به تمام ذرات وجود نفوذ مى نمود و همه را مملوّ از وحشت مى ساخت. به هر حال،هنگامى که اراده خدا به چیزى تعلق گیرد،از ساده ترین راه،مهم ترین نتیجه را پدید مى آورد.