گاهی دلم برای پدر تنگ میشود
دلگیر از این زمانۀ نیرنگ میشود
اینجا کسی یتیم نوازی نمیکند
اینجا نصیب صورتمان چنگ میشود
عمّه بیا اجازه بده تا رها شوم
رحمی بر این یتیم که دلتنگ میشود
عمّه بگو چگونه تماشا کنم ، ببین
[بچه ها آخه حق دارید ، میخوام روضه رو بشکافم بیرونیا با شماها ناله بزنن ، اما اگر موضوع رو شکافتم ، بی قرار ببینم چجوری برا بچه های امام حسن داد میزنیا...
آخه اومد جلو ابی عبدالله آخرین وداع بود ، هفت تا وداع داره ابی عبدالله ، یه جا اونجایی که با زینب وداع میکنه ، قبلش اونجایی که هر چه کرد زوالجناح حرکت نکرد ، نگاه کرد دید دخترش سکینه است. اما اینجا این مهمه ، توو وداع آخرش صدا زد زینبم ، دست عبداللهُ گرفت گذاشت رو دست زینب ، گفت زینبم این پسرِ حسنه ، یادگارِ حسنه ، این طاقت نمیاره عموشو غریب ببینه ، به سن و سالش نگاه نکن ، تو میدونی مثل باباش از شمشیر و نیزه و تیر نمیترسه ، حالا عمو رفته ، این بچه جلو خیمه دستش به دست عمشه ، آخ امان از آن ساعتی که داشت نگاه میکرد...
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سید الشهدا بر جدال طاقت داشت
آی جانم...
هوا زِ جور مخالف چو قیر گون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
آخ...
بلند مرتبه شاهی زِ صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
بزرگترا میخوام از روضه فرار کنم نمیشه ، از وجود حسین داره خون جاریه... تیر توو بدنشه ، هر قَلتی که میخوره تیر توو بدن میشکنه ، یه وقت این بچه نگاه کرد ، دست عمه رو رها کرد ، گفت مگه من مُردَم ، من پسر حسنم ، من نوهی فاطمه ام ، مادربزرگ من اِمامشو وقتی بردن از بین در و دیوار اومد وسط کوچه...
اومد رسید تو گودال دید عمو افتاده ، دید یه ملعونی شمشیر بلند کرد ، گفت منم باید مثل عموم بی دست بشم ، دستشو آورد جلو ، یه وقت بازوی کوچولوش بریده شده... امشب از شعر میام بیرون ببینم کیا کار دارن ، رو کندهی زانو بشین ، اگر میخوای گریه نکنی ، دستتو رو گوشِت بگیر امشبو نشنو ، حسین عبدالله رو بغل گرفته ، یه مرتبه دیدن یه نامردی اومد ، اسمشو بگم دادِت بلند میشه ، آخه اون کسیه که دادِ اهل بیت رو بلند کرده ، اونم حرمله بود ، گفت همه برید کنار میدونم چه کنم... ، من از صاحب عزا امام زمان معذرت میخوام از امام رضا معذرت میخوام... ، آی رفقا دو نفر بودن توو دستِ امام حسین بال بال زدن ، یکی علی اصغر بود... ، حرمله نشست یه تیر زد ، این بچه به حسین دوخته شد ، همون کاری که علی اصغر کرد این بچه کرد ، حسین یه وقت دید این بدن داره میلرزه
حسیییییین...
ساکت نباشینا ، بیرونیا ، زن مرد به بچه هاتون یاد بدید هر جا گفتن حسین فریاد بزنن بگن ، حاجت دار ، گرفتار ، مریض دار...]
عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇
↳
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
↳
https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah