"استرس" در پیچ خم کوچه های این دنیا چه تنها ماندم. روزها و شب‌ها و ساعت‌ها زندانی این درد‌ های نا معلوم شدم. از سکوت چهار دیواری‌ و قاب خالی عکسهای دل چه شعرها نسرودم و پاک نکردم. استرس، استرس امانم را بریده است، این خلوت تا به کی؟ این تنهایی تا به کی؟ سیگاری را روشن می‌کنم و درد‌هایم را یکی پس از دیگری دود می‌کنم ولی چرا باز می‌گردند؟ و چنگ می‌زنند دیوار های دل بیچاره من را؟ جوانی ام پر از سکوت حرف‌های ناگفته‌ مانده است. خلوتم را خط خطی نکنید، دردهای این روزگار خوب خط خطی کرده است... مرهمی برای زخم‌های این دردها و آغوش امنی برای دور شدن از همه‌ی استرس هایم باشید. تنها مانده ام اما تنهایم نگذارید... @ShugheParvaz