*آزادگان، تندیسهای صبر و استقامت*
وقتی خاطرات آزادگان عزیز را مطالعه میکنی، حتماً غم و غصه قلبت را فشار میدهد و باید به این همه سنگدلی کوفیان لعنت بفرستی!!
واقعاً به این همه صبر و پایداری دوستان همرزم اسیر در دست دشمن باید غبطه خورد!!!
*مگر میشود*
با تن مجروح و دستان بسته، همرزم شهیدت را لگدمال کنند و یا زیر شنی تانک له کنند و تو فقط توانسته باشی هق هق گریه سر دهی!!
*مگر میشود*
پیکر مطهر همرزم شهیدت را در آبهای هور برای خوراک ماهیان بیاندازند و تو فقط با دستان بسته غصه خورده باشی!!
*مگر میشود*
در پیش رویت، دشمن ملعونت پرچم کشورش را در سینه شکافته شده دوست شهیدت فرو کند و فقط تو توانسته باشی از ته دل نفرینش کنی!!
*مگر میشود*
پای مجروح و شکستهات را افسر بعثی زیر کفشش له کند و تو فقط فریاد بزنی و او قهقهه سر دهد!!
*مگر میشود*
نوجوان باشی و بجای دست نوازشگر پدر، صورتت با سیلی نامردی که دستش سه برابر دست توست سرخ و گوشَت کر شود و تو فقط در دل نفرینش کنی!!
*مگر میشود*
با شلاق و کابل سیمی بر پیکر نحیف و مجروحت نواخته شود و تو هیچ راه فراری نداشته باشی و فقط خدا را صدا بزنی!!
*مگر میشود*
در اردوگاه تنگ و تاریک و نمور بوده باشی و به خاطر ایستادگی در برابر ظلم تو را در سلول انفرادی تنگ و تاریک انداخته باشند و تو دم نزنی!!
*مگر میشود*
برای حتی نماز خواندن و دعا خواندنت هم کابل بعثی بر سرت خورده باشد و تو آرام باشی!!
*مگر میشود*
غذایت فقط رنگ غذا داشته باشد و تو باز خدا را شاکر باشی!!
*مگر میشود*
دوست اسیرت را بی رحمانه در جلویت شهید کنند و فقط تو اشک بریزی!!!
*مگر میشود*
دیدن یک انسان غیر از خودت و یارانت یا حتی یک پرنده یا یک درخت آرزویت باشد و حتی عکس کودکی در نامه یک اسیر دلت را شاد کند!!
*مگر میشود*
در دل گرمای تابستان حسرت وزیدن یک نسیم خنک بر دلت بماند و در زمستان حسرت یه دوش آبگرم آرزوی دست نیافتنی برایت باشد و تو فقط تحمل کنی!!
*مگر میشود*
شب و روزت یکی باشد و حتی اسمی از تو نباشد و برایت مراسم ختم گرفته باشند و تو فقط امید داشته باشی!!
*مگر میشود*
بجای حتی کلمه ای محبت آمیز شب و روز حرف زشت و توهین بشنوی و تو را مجوس و کافر بدانند و خودشون را عارف خداپرست و تو نتوانی دم بزنی!!
*مگر میشود*
به خاطر برپایی عزای حسینت کابل خورده باشی و دو سه روز آب را بر تو بسته باشند و تو فقط اشک بریزی!!
*مگر میشود*
هر روز به بهانهای تو را زیر ضربات شلاق و کابل قرار دهند و تو تحمل کنی!!
ما چه میدانیم معنای اسارت چیست و حد اعلای صبر کجاست!!
*واقعاً باید صبر را در برابر استقامتت شرمنده کرده باشی تا بدانی معنای اسارت و صبر چیست*
والا ما که بجای سیلی بعثی دست نوازشگر پدر چشیده ایم؛
ما که غذایمان با مهر و محبت مادری مزه دار شده است؛
ما که سرای زمستانمان گرم و سرای تابستانمان سرد و خنک بوده است؛
ما که گشت و گذار و ییلاق و قشلاق و مسافرتمان براه بوده است؛
ما که سفر زیارتی مان به مشهد و قم و مکه و مدینه مان سرجایش بوده است؛
ما که آبمان سرد و نانمان گرم بوده است؛
ما که .....
*کجا و فهمیدن معنای اسارت و دربند بودن کجا*
*باید درد دل زینب کبری و اسرای دشت نینوا را از آزادگان پرسید*
🌺 ۲۶ مردادماه سالروز افتخار آفرین بازگشت آزادگان سرفراز به میهن اسلامی را به همه آزادگان عزیز تبریک عرض میکنم.
@SpecialFamily