『استوری مذهبی』
⏰͜͡🕊
حاجآقادانشمندمیگفتن↯ یہجوونےاومدپیشمنبدنشمیلرزید؛ شرو؏ڪردبہحرفزدن: گفتخوابامامزمانرودیدم! میگفتخواببودمصداۍ آیفونتصویریخونہاومد؛ رفتمجلوۍدردیدمتصویرھیہ سیدھ!! جوابدادمگفتمشما؟! گفتمنسیدمهدیام راهممیدیخونٺ!!؟ گفتمآقاقربونتبرمیہ چندلحظہ سریعشرو؏ڪردمبہجمعڪردنِ ماهواره،پاسور،هرچیزےڪہ ازنظرامامزمانخوبنیست! رفتمجلوۍآیفوندیدمنیسٺـ💔' دویدمتوڪوچہ دیدمآقادارھ میره همینڪهمیرفٺیہلحظہبرگشت! اشڪ توچشاشودیدم💔😭'! میگفت:خدایا... مندرتڪتڪخونہهاروزدم.. ولےهیچڪسمنوراهمنداد🖤🚶🏾♂ : 🌷¦⇠
#شروعڪنبهخودسازی
♥️¦⇠
#عشقجانم
. . 📱بہ ما بپیوندید...😉 بزرگٺــرین مرجـعاسٺورےهاےمڋهبـے 🆔
@Story_Mazhabion
☘کانال دوم ما👇🏾 🆔
@ProfileMazhabi