🍃از ابن عباس نقل شده است که روزی زلیخا به یوسف (ع) گفت: چشم بردار و مرا بنگر. یوسف (ع) گفت: «أَخْشَی الْعَمَی فِی بَصَرِی؛ از نابینا شدن چشمانم می‌ترسم.» 🍃 زلیخا گفت: «چقدر چشمهایت زیباست!» یوسف (ع) گفت: «دو چشم، نخستین عضوهایی هستند که در قبر بر گونه‌هایم می‌افتند.» 🍃 زلیخا گفت: «چه بوی خوشی داری؟» یوسف (ع) گفت: «اگر [بدی] بوی مرا سه روز پس از مرگم استشمام می‌کردی، از من فرار می‌کردی.» 🍃 زلیخا گفت: «چرا به من نزدیک نمی‌شوی؟» حضرت یوسف (ع) گفت: «با این دوری، به قرب پروردگارم امید دارم.» زلیخا گفت: «بستر من از حریر است، برخیز و خواسته‌ام را برآور.» یوسف (ع) گفت: «می‌ترسم بهره‌ام در بهشت از کف برَوَد.» 🍃 زلیخا گفت: «تو را به شکنجه‌گرها می‌سپارم» یوسف (ع) گفت: «پروردگارم در آن هنگام مرا بس است. 📚 مبلغان 🌷کانال (یس)🌷 🆔@yasin36ir sapp.ir/yasin36ir eitaa.com/yasin36ir 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸