☂☂☂
🍃☂مسلمانیم ؟ تا کجا؟☂🍃
🍃☂گاهِ امتحانماهمفرامیرسد☂🍃
🍃☂جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت: «بین شما کسی هست که مسلمان باشد؟»
🍃☂همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد.
🍃☂ بالاخره پیرمردی با ریش سفید از جا برخواست و گفت: «آری من مسلمانم.»
🍃☂جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت با من بیا.
🍃☂پیرمرد به دنبال جوان به راه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند. جوان با اشاره به گله گوسفندان به پیرمرد گفت که میخواهد تمام آنها را قربانی کند و بین فقرا پخش کند و به کمک احتیاج دارد.
🍃☂پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت که به مسجد بازگردد و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاورد.
🍃☂جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید: «آیا مسلمان دیگری در بین شما است؟»
🍃☂افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را به قتل رسانده نگاهشان را به پیشنماز مسجد دوختند.
🍃☂پیش نماز رو به جمعیت کرد و گفت:
«چرا نگاه میکنید؟ به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمیشود😂😂
http://eitaa.com/joinchat/2804219915C057e279c84
https://eitaa.com/OLOOMEKARBORDY
https://eitaa.com/TOOTIYAYCHASHM
☂☂☂