📚علمدار
🍁برگرفته اززندگی شهید مجتبی علمدار
🌼قسمت سی و چهارم
💫به روایت یڪی ازنیروهای گروهان
اغلب نیروهای گروهان از بچه های ساری بودند. سعه صدر و بزرگواری و صمیمیت سید با بچه ها موجب شد که برخی از دوستان فضای تشکیلاتی سازمان نظامی را فراموش کنند. اغلب نیروها در صبحگاه و یا کلاس های آموزشی حضور به موقع نداشتند. این مسئله باعث نگرانی سید مجتبی شد. چند بار به طرق گوناگون به بچه ها تذکر داد. اما گوش شنوایی در کار نبود. تا اینکه یک شب همه بچه های گروهان را بعد از نماز در زمین فوتبال گردان مسلم جمع کرد. نگاهی به همه کرد و با این دو بیت صحبت های خودش را آغاز کرد:
🍃هرکس به طریقی دل ما ميشکند بیگانه جدا، دوست جدا ميشکند
🍃بیگانه اگر ميشکند حرفی نیست از دوست بپرسید چرا ميشکند
بعد مکثی کرد و درباره نیت و هدف ما از حضور در جبهه صحبت کرد. در ادامه به این نکته که شهدا بر گردن ما حق دارند، اشاره کرد و مطالب مفصلی در این زمینه گفت. بعد هم از اهمیت نظم وحرف های سید خیلی روی بچه ها اثر گذاشت.
👈ادامـــــه دارد
✔️منبع: کانال علمداران عشق
🌺🌺🌺