📚علمدار 🍁برگرفته از زندگی شهید مجتبی علمدار 🌸قسمت صد و سوم: فراز و نشیب ها میگفت: زن ها انسان های حساس و با عاطفه ای هستند نميخواهم ذهن شما رادرگير كنم وباعث ناراحتی شما شوم. در برابر مشکلات و گرفتاری ها منطقی برخورد ميكرد. بهترين راه حل را انتخاب ميكرد. هر گاه فكرش به جایی نميرسيد، به مسجد جامع می رفت و دو ركعت نماز می خواند و از خدا كمك می گرفت، می گفت: اگر به مشکلی برخورد کردی، بهترين راه اين است كه نماز بخوانی و از خدا كمك بگیری و توسل داشته باشی. آن وقت خدا هم راه را به شما نشان می دهد. سخت ترين لحظات زندگی زمانی بود كه بيمار می شد. ماه دی، ماه عجیبی بود جالب آنكه يازدهم دی روز تولدش بود، در دی ماه ازدواج كرديم و دخترمان هم هشتم دی به دنيا آمد و سيد در يازدهم دی شهيد شد. آخرين بار كه مريض شد وقتی بود كه از مراسم دعای توسل بر می گشت. بیشتر وقت ها ساعت دوازده شب بر می گشت. آن شب با حال عجیبی به خانه برگشت. به او گفتم: امشب چه خبر شده؟ گفت: احساس عجيبي دارم تا به حال او را اينگونه نديده بودم ميگفت: آقا امضا كردند. ديگر دارم ميرم. بعد گفت به یکی از دوستانش زنگ بزنم و بگويم كه با او كار دارد. نزديك صبح، خيلی تب كرده بود. ميخواستم مرخصی بگيرم كه او قبول نكرد.. 👈ادامه دارد ✔️منبع: کانال علمداران عشق 🌺🌺🌺