⚫️ شانه حضرت فاطمه(س) مجروح شد در روایت بحار است که: فاطمه در عقب در، محکم خود را به در چسبانده بود که داخل خانه نشوند. عمَر بر در، لگدی با پای خود زد و در کنده شد و بر شکم فاطمه افتاد و محسن او سقط شد. وقتی جامه علی را می‌کشیدند که او را به مسجد برند. فاطمه با این‌که دل او به شدت درد داشت، خود را به علی چسبانده بود و طرف جامه را نگاه می‌داشت و می‌کشید به طرف خود، به نحوی که آن جماعت بر می‌گشتند و به روی یکدیگر می‌ریختند بر روی زمین و به زانو در می‌آمدند و پیوسته آن‌ها جامه حضرت را می‌کشیدند و فاطمه هم می‌کشید تا اینکه عمر، شمشیر خالدبن ولید را گرفت و با غلاف آن بر شانه فاطمه زد تا آن‌که مجروح شد؛ سه مرتبه این عمل را کرد و نتوانستند جامه را از دست فاطمه بگیرند تا اینکه جامه پاره‌پاره شد. یک پاره آن در دست فاطمه ماند و پاره‌های دیگر آن در دست‌های آن جماعت ماند و آن جراحت بر بازوی زهرا(س) بود تا وقتی از دنیا رحلت فرمود. در اثر ضربت‌هایی که به فاطمه وارد شد آن حضرت غش کرد، وقتی به هوش آمد که خانه خالی شده بود و علی را برده بودند. پرسید: «علی کجاست؟» فضه گفت: مردمان او را کشیدند و بردند برای بیعت گرفتن. چون فاطمه این سخن را شنید لباس خود را پوشید و چادر بر سر کرد و دست حسن و حسین را گرفت و با جمعی از زن‌ها در عقب امیرمؤمنان روانه شد تا او را از دست آنها نجات دهد. چون بر در مسجد رسید، نظر کرد دید ابوبکر بالای منبر پدرش نشسته و علی سر برهنه پایین منبر و شمشیر در دست عمر است و می‌گوید: ای علی، بیعت کن وگرنه گردنت را می‌زنم. صدیقه کبری، فاطمه زهرا صیحه‌ای زد و پدرش را ندا کرد. 📚منبع جُنةُ العاصمه، میرجهانی طباطبایی، در بیان حالات و وقایع بعد از رحلت پیامبر(ص) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۲۸، ص ۲۲۷