متولدین 10,20,30,40,50,60
وقتى جوانهاى امروز از ما مىپرسند:
شما چطور میتوانستید زندگی کنید قبلا؟!
بدون تکنولوژی
بدون اینترنت
بدون کامپیوتر
بدون تلفن همراه
بدون ایمیل
بدون شبکههای مجازی؟!
🤔
بايد پاسخ بدهيم:
همان طور که نسل شما امروز میتواند
بدون دلسوزی
بدون خجالت
بدون احترام
بدون عشق واقعی
بدون فروتنی
زندگی کند.
😞
ما بعد از مدرسه مشقهايمان را مینوشتیم و تا آخر شب مشغول بازی بودیم؛ بازی واقعی!
ما با دوستان واقعی بازی میکردیم نه دوستان مجازی
ما خودمان با دستهايمان بازیهایی مثل یویو و بادبادک و فرفره میساختیم
ما تلفن همراه و دی وی دی و پلی استیشن و کامپیوتر شخصی و اینترنت نداشتیم
ولی دوستان واقعی داشتیم که وقتى با يک نفرشان همراه مىشديم، در روزهایِ بارانی با هم زير یک چتر به مدرسه میرفتیم و در روزهاى گرم کیم دوقلويمان را با هم نصف میکردیم.
💗💗💗
نسل ما در مغازههايش با خط درشت ننوشته بود: «لطفا فقط با کارتخوان خرید کنید»!
سر هر کوچه یک بقّالی بود که یک دفتر نسیه داشت برای آنهايى که دستشان تنگ بود و بالای سرش درشت نوشته بود: «پول نداری صلوات بفرست»!
📿
زمان ما تختخواب مُد نبود ولى خوابیدن تویِ رختخوابهای گُل گُلی و در بهارخواب، ایوان و پشتِ بام، از هر خوابی شیرینتر بود!
🌸💮🌸
موبایل نداشتیم ولی در عوض، درِ خانۀ همسایه و فامیل باز بود تا هر وقت به هرجا که میخواستیم برویم و احوال بپرسيم و نهایتا یک خانه در هر محل تلفن داشت که در اصل در اختیار همه خانواده های محل بود!
☎️
خانوادههايمان به علت ترافیک سنگین یا کلاس گذاشتن دیر به مهمانیها نمیرسیدند
زودتر میرفتند تا با کمک هم سبزی پاک کنند و برنج را آبکش کنند و ...
🥒
ما لایک کردن بلد نبودیم ولی در عوض، نسلِ ما نسل مهربانی و دلجویی بود ...
ما بلاک کردن نمیدانستیم؛ نسلِ ما نسل دلهاى بیکینه بود؛ در مرام ما قهر طولانی و کینه جايى نداشت ...
🤍❤🤍
در زمان ما پیتزا نمیآورد دمِ در؛ اما طعمِ نون و کبابی که بابا لای یک روزنامه از بازار میخرید و برايمان مىآورد، هنوز زیر دندانمان است!
در نسل ما فست فود معنی نداشت ولى نون و پنير و سبزى يا لقمۀ کوکو و کتلت يا حداکثر ساندویچ تخم مرغ و خيارشور و گوجه فرنگى با دوغ آبعلی شیشهای لذتی داشت که هیچ فست فود و پیتزایی ندارد ...
😋
ما نسلی بودیم که در مراممان کمتر نامردی و آدمفروشی بود ...
🌷🥀
ما سِتِ تولد نداشتیم ولى در عوض، جشنهاى سنّتيمان پر بود از کاغذکشیهای رنگارنگ و دلهاى واقعا شاد و لبهاى واقعا خندان ...
🎉🎂🎉
ما عروسی را به جای هتل و تالار و سالن در خانۀ همسایه و در حیاط چراغانی برگزار میکردیم و انقدر نگران ریخت و قیافه مان نبودبم و مهم شادی دورهمی بود، بچه ها گل سرسبد عروسیها بودند و سرو صدای بازی جمعیشان شادی بخش مراسم ...
🎊🎊🎊
ما نذریهايمان را در ظروف یکبارمصرف نمیدادیم
تویِ چینی گل سرخی پخش میکردیم و همسایهمان هم توى ظرفِ خالیاش نقل و نبات مىريخت و برمیگرداند
🍬🍵🍬
چراغ مطالعه نداشتیم ولى در عوض، مشقهايمان را دور چراغ گردسوز و در کنار علاءالدینی که همیشه رويش یک کتری همراه با قورى چایی خوشعطر بود، مینوشتیم ...
🫖☕🫖
ما مبل روکش شده نداشتیم ولى پُشتی و پتویِ ملافه سفید دورتا دور اتاق بود تا هر وقت مهمان سرزده رسيد، احساس راحتی کند!
🏡🏡🏡
اگر کاسۀ گل مرغی سر طاقچه را در شیطنتها و بازیهایِ کودکانه میشکستیم، خانم جون دعوامون نمیکرد؛ تازه برامون اسفند دود میکرد، تخم مرغ میشکست و میگفت قضا بلا بوده، خدا رو شکر که به کاسه گرفت و خودت چیزیت نشد!
❣️💔❣️
ما هزار جور پزشک متخصص و داروخانه نداشتیم؛ چایی نبات و عرق نعنا و ضمادهای بی بی جون دوایِ هر دردمان بود ...
🥃🧋🍺
ما از ذوقِ یک پاککُنِ عطری، یک مداد سوسمارنشان، یک جعبۀ مداد رنگی، و یک دفترچۀ نقاشی تا صبح خوابمان نمیبُرد!
📔✏️📒
ما خوشبخت تر بودیم؛ چون با هم بودن، برایمان مهمتر از چه شکلی بودن بود ...
https://eitaa.com/Tabib3_Khandevane
طبیب شو³ (خندوانہ😃)👆🏻