بسم الله الرحمن الرحیم «مرشد» شامگاهانی پر از تشویش بود عصر جولانگاه هر بد کیش بود از دعای قرن‌ها سر می‌رسید مرشدی بر ما که خود درویش بود خواب ما را برده و بیدار بود خود نوید لحظه‌ی دیدار بود بانگ حق زد، ما ز جا برخاستیم در ازای جان خود حق خواستیم تا درخشان تا ابد این ره شود با شهادت جان خود آراستیم چون پیمبر، عاشقی اعجاز او بلبلان جان بر کف آواز او سنگلاخ جاده را سامان نمود ملت بیمار را درمان نمود بر طریق حق وصیت کرد و بعد عزم وصل حضرت جانان نمود نام او پاینده باشد تا ابد در طریق «قل هو الله احد» سجاد رستمعلی (تهمتن) ❗️بازنشر کلیه آثار مجاز است. 🌐 کانال سروده‌های سجاد رستمعلی (تهمتن): 🆔 @TahamtanPoems