رائفیپوریسم و ویکیپدیای پدر آمرزیده!
از چند روز گذشته که آقای رائفیپور بر کرسی برنامهای در شبکه سه نشسته تا به امروز دهها نقد، طعنه و کنایه به ایشان و صداوسیما خوانده یا دیدهام. تقریباً بیشتر نویسندگان شبکههای اجتماعی به این برنامه ولو شده با یک استوری یا توئیت واکنش نشان دادهاند.
من نیز پیش از این نسبت به آقای رائفیپور که از انصاف نگذریم زحمات بسیاری میکشند، نقدهای تندی نوشتهام اما احساس میکنم مسئله ما مهمتر از یک شخص است و با یک جریان اندیشهای مواجهیم تا حدی که میتوان گفت «رائفیپور» در درون عمده فعالین جریان حزباللهی نهفته است و حالا در این میان یکی پیدا شده که فرصت بروز آن را در سطح ملی پیدا کرده است!
برای مثال اگر شما هم از طایفه جلسهایها باشید قطعاً افراد مختلفی را دیدهاید که موضوع جلسه چه کاربرد مواد فلوروسنس باشد، چه پتروشیمی یا حتی معنای زندگی از منظر اگزیستانسیالیست نهتنها دعوت حضور در جلسه را رد نمیکنند بلکه قطع یقین بیست دقیقهای حرف برای گفتن دارند یا حتی شده همان لحظه زیر میزی سرچی در گوگل کرده و چند خطی حرف مهیا میسازند تا مبادا در جمع لال و بیسواد به نظر برسند!
یادم است یکی از اساتید که الحق اهل تلاش شبانه روزی است، بعد میزگردی رادیویی با چند استاد نامدار پیرامون «اسلام رحمانی» میگفت باورم نمیشد که یکی از آقایان پرینتی از ویکیپدیا درآورد و شروع کرد خط به خط از روی آن خواندن!
این سطحی ماندن و اندیشیدن که بستر پذیرش و رشد رائفیپورها را آماده میسازد و میتوان در ابعاد آن بیشتر سخن گفت، به نظر من ریشه در موارد ذیل دارد:
۱) مکلف دیدن خود در برابر همه مشکلات کشور؛ بسیاری از دغدغهمندان انقلاب از روی خیرخواهی باور دارند که بار انقلاب تماماً بر دوش آنهاست و لذا هر گرهای(از عرصه اقتصاد تا دین) که در کار است باید به دست آنها گشاده شود.
۲) این احساس تکلیف موجب شده است تا بسیاری حتی از بین طلاب از مطالعه در یک رشته تخصصی و عمق پیدا کردن در یک رشته عقب بمانند. این گفته به معنای نادیده انگاشتن علوم بین رشتهای نیست بلکه منظور همان مثال معروف «اقیانوسی به اندازه یک بند انگشت» است.
۳) ساده انگاری مسائل؛ تصور برخی، از مسائل و راه حلهایشان بسیار ساده است و فکر میکنند با یک کتاب یا مقاله توانایی کاویدن همه جانبه مسائل تا عمق را دارند و به راحتی میتوانند با طرحی پنج شش صفحهای مشکلات را حل کنند. متأسفانه هر چه هم شرایط پیچیدهتر میشود این عده سادهبینتر میشوند!
۴) ترجیح سخنرانی بر مطالعه؛ بسیار دیدهام دوستانی که میگویند حال مطالعه ندارند و بیشتر دنبال سخنرانی خوب میگردند. تکلیف یک سخنرانی ولو دو ساعته هم معلوم است سخنران نهایت تلاشش را که کند به اندازه همان بند انگشت میتواند از سطح به عمیق بیاید.
۵) رجوع به کتب دسته دوم؛ برخی حتی در عرصههای دینی به جای نوشیدن از سرچشمهها سراغ کتب بازاری و دم دستی و الکی مشهور میروند که در بسیاری از اوقات موجب شده اگر آبی هم نصیبشان میشود گلآلود باشد.
۶) خبرخوانی؛ گاهی تصور داریم آنکه خبرهای بیشتری را همچون طوطی پشت سر هم ردیف میکند سواد بیشتری هم دارد. در حالی که خبر خواندن همچون دیدن کف روی آب است. باید تأسف خورد که حتی در تلگراممان هم بیش از آنکه اساتید دانشگاه را دنبال کنیم، کانالهای خبری مختلف را داریم.
۷) مدرکگرایی و فرار از تفکر نقدی؛ کافیست در ایران کسی را با پیشوند «دکتر» یا «آیت الله» صدا بزنند و یکی دوباری هم از قاب تلویزیون حرفهای تند و هیجانی بیان کند؛ دیگر برخی تصور میکنند جبرئیل هنوز هم به مقصد ایشان در حال نزول وحی است و اگر کسی خدایی نکرده نقدی به ایشان وارد کند و حرفی را همینطوری نپذیرد در صف ابوسفیانهاست!
۸) حال کردن! لابد شما هم زیاد شنیدهاید که طرف تنها ملاکش برای انتخاب اندیشهای این است که با آن، حال دلش خوش است! حالا برایش دنیا دلیل بیاور؛ باز میگوید میدانم اما چیز دیگری جز آن به دلم نمینشیند. این متأسفانه از عوارض منفی عرفانگرایی جامعه ایرانی و محور نبودن عقلانیت(متکی به فقه و کلام) است.
۹) البته نباید از تأثیر ساختارها هم غفلت کرد. ساختارها در ایران بیشتر میپسندند «رائفیپور» باشیم تا همچون آچار فرانسه به هر چیزی بخوریم. چندی پیش از رادیو برای برنامهای تماس گرفتند. گفتم در این موضوع تخصصی ندارم و جز حرفهای کلی چیزی نمیدانم. راحت گفت حالا فکر کردید الباقی چه میگویند شما هم همانها را بگویید.
القصه اینکه این موارد و موارد دیگری که میتوان افزود تا وجود داشته باشند اگر روزی ۱۸ ساعت که هیچ ۲۴ ساعت هم به مطالعه بنشینیم راه به جایی نخواهیم برد و با سطحیاندیشی چون آرایشگری میمانیم که خواستیم اَبروی انقلاب را برداریم اما سیخ در چشمش هم کردیم!
🖌
#تحلیلگر اصولگرا
🆔
@Tahlilesiyasibartar 🇮🇷