⚘فقط یک سحر مانده، تا رمضان، قرص قمرش را رونمايي کند. نیمی از ماه را در انتظار تجلی "کرامتت"، لحظه شماری کرده ايم. و تنها... یک سحر، تا پایان انتظار مان، باقی مانده است... ⚘چه سری است ، دلبرم...؟ که درست در همان ثانیه ای که قرص رمضان، کامل میشود، زمین آیینه کرامت تو را رو میکند؟ ⚘سفره داری، خصلت رمضان است... و تو همه این سفره داری ات، را یکجا در سینه پسر فاطمه، جای داده ای! مگر ميشود، مولود نیمه رمضان بود، پسر ابرمرد آسمان، و شیرزن زمین، بود، امــــا، کریم ترین انسان زمین نبود...؟ ⚘به چشمان عاشق کش تو قسم؛ من یقین دارم...؛ روبروی نام "کریم "ات آیینه گرفته ای...تا مجتبی را برای اهل زمین، خلق کرده ای. ⚘قنوت چهاردهم سجاده عاشقی ام؛ اوج گرفت به نام نامی کرامتت... سهمی از کرامتت را در وجود من نیز، جای میدهی؟ ⚘این سحر... انقدر.. تو را تکرار کردم... ؛ تا آیینه داری نام "کریم" ات را، به قلب من نیز، هدیه کنی. آیا میشود، مرا به خودت شبیه کنی؟ یا کَریمُ.....یا کَریمُ.... یا کَریم.... چهاردهمین سحر هم گذشت