❇️
فقه شلایرماخری، نصیحتی ناپخته
📝 پاسخ به
اظهارات آقای مهراب صادقنیا
🖋 علیرضا علوی
🔸 متنی در شبکه اجتهاد که به دنبال "ترکیبی دلنشین از نوگرایی و واقع بینی در تحلیلهای فقهی" است منتشر شد که فاقد هر سه مؤلفه مد نظر تیم مدیریتی این مجموعه است.
یعنی هیچیک از عناصر نوگرایی و واقعبینی و تحلیل فقهی در آن دیده نمیشود.
🔹 برکشیدن عنصر انعطاف به عنوان رمز ماندگاری فقه، ایده آشنایی است برای کسانی که دست کم تورقی در مطالعات دینشناسانه دارند.
این نظریهی شلایرماخر، کشیش مسیحی ( نیمه دوم قرن هفدهم و نیمه نخست قرن هجدهم) است که عنصر انعطاف در مسیحیت به غرض مانایی آن را در الاهیات مسیحی رواج داد.
🔹 وی مبتنی بر نگرش گوهر دین، تفسیری از دینداری ارائه نمود تا دایره افرادی که در ستیزهی دین و علم در دوره مدرنیته از مسیحیت رسمی فاصله گرفته بودند را کماکان در دایره مسیحیان تعریف نماید.
🔹 امروزه پس از حدود سیصد سال که از عمر این چرخش الاهیاتی میگذرد برای محققان عرصه دینپژوهشی روشن شده که تفسیر شلایرماخری از دین بیش از آنکه که یک راه حل حقیقی برای آشتی با دین باشد، یک توجیه الاهیاتی برای عبور رسمی از مسیحیت بود.
بنابراین تکرار سخن کهنه دیگران هرچه باشد به هیچ وجه نوگرایی نیست.
🔹 از سوی دیگر، تحلیلی که این متن با تأکید بر عناصری مثل انعطاف و یا مصلحت (با این تفسیر خام) ارائه میدهد با واقعیت فقه شیعی با مختصات متنمحوری و فعالبودن عناصر ارتکاز و اجماع و سیره نیز سازگار نیست.
🔹 فقیه نواندیش معاصر آیت الله سید محمدباقر صدر در کتاب وزین اقتصادنا ذیل عنوان "عملیة الاجتهاد و الذاتیه" رویکرد نامتفقهان که به هوس نوگرایی در صدد همآواز کردن منابع دینی با واقعیتهای روزگار هستند را نادرست قلمداد میکند و آن را از اشتباهات بزرگی میخواند که اجتهاد را به مخاطره میاندازد.
✅ البته
#اجتهاد_شیعی یک اجتهاد منعطف است؛ اما نه به این معنا که در برابر نرمها و ذهنیتهای معاصر، منفعلانه نقابی نو بر صورت بزند تا با خرد جمعی سازگار گردد؛ بلکه در میدان پاسخ به نیازهای روزگار، فعالانه حضور دارد تا نظر دین را بیان نماید؛ نکتهای که شهید مطهری با بیانی شیوا در کتاب اسلام و نیازهای زمان به خوبی آن را توضیح میدهد.
💠 بنابراین برکشیدن عنصر انعطاف منطبق بر واقع فقه نیست و این تحلیل فاقد عنصر واقعبینی است.
🔺 البته مهمترین مشکل متن منتشرشده، فقدان دو عنصر نوگرایی و واقعبینی نیست؛ بلکه اساسا به کارگیری تعابیر مبهم و کشدار، وامگیری از ادبیات هرمنوتیکی به طور مشوش و غیر منضبط، نشاندن عبارات متناقض و متعارض در کنار هم و به طور کلی
روح ژورنالیستی حاکم بر کل محتوا، متن را از حد نصاب یک تحلیل استاندارد فقهی انداخته و از نقادی بینیاز کرده است.
🔹 پیشنهاد بنده برای دلواپسان آیندهی فقاهت، قرائت مقاله وزین "الاتجاهات المستقبلیة لحرکة الاجتهاد" به قلم آیت الله شهید سید محمدباقر صدر است - به فارسی نیز برگردانده شده است- که علاوه بر مؤلفههای نوآورانه و واقعبینی، کاملا در چهارچوب روش فقهی است.
@Tanbiholomah