#خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت صد و چهل و چهارم
❇️ بازگرداندن مالک اشتر از میدان جنگ
🔹بازگرد که فتنه برخاسته است!
🔻[ بر اثر فشار شدید معترضان و طرفداران حَکمیت که خواهان بازگشت مالک اشتر از میدان جنگ بودند، به یزیدبنهانی دستور دادم: نزد مالک برو و دستور بازگشت از میدان را به وی ابلاغ کن.
مالک در پاسخ وی گفته بود: اکنون زمان آن نیست که مرا از موقعیتم بازگردانی؛ زیرا امیدوارم خداوند پیروزی را نصیبم سازد. در کار من شتاب مکن.
یزیدبنهانی برگشت و سخن مالک را نقل کرد. طرفداران حٓکمیت با کمال گستاخی گفتند: تو به مالک دستور ادامه جنگ دادهای! به آنها گفتم: ]
🔻مگر ندیدید که من فرستادهٔ خود را نزد او فرستادم؟ مگر نه ایناست که من در برابر دیدگان شما با او سخن گفتم و شما خود شنیدید؟
[ آنها اظهار کردند: یا مالک را بازگردان یا اینکه تو را از خلافت عزل میکنیم! به یزیدبنهانی گفتم: ]
🔻ای یزید به مالک بگو: به نزد من بازگرد که فتنه برخاسته است.
[ مالک اشتر که خود را در یکقدمی پیروزی نهایی میدید و از عمق فتنهای که پدیدآمده بود خبر نداشت، از بازگشت امتناع میورزد. ولی یزیدبنهانی به وی میگوید: آیا دوست داری که تو اینجا پیروز شوی و آنجا امیرالمؤمنین را در قرارگاهش تنها گذارند و به دشمن تسلیم کنند؟
مالک با شنیدن این سخن برگشت. با بازگشت مالک آنها همگی شعار دادند: «امیرالمؤمنین حٓکمیت را پذیرفت». در آن موقع، من سر به زیر افکنده بودم و کلمهای حرف نمیزدم! ]
🔹دیروز فرماندهٔ مؤمنان بودم و امروز فرمانبٓر شدهام!
[ هنگامی که دیدم اکثریت سپاهیانم متمایل به توقف جنگ و علاقهمند به پذیرش حٓکمیت هستند، خطاب به آنان گفتم: ]
🔻همواره کار من با شما آنگونه که دوست داشتم پیش میرفت، تا اینکه جنگ آسیبهایی بر شما وارد کرد و مردان شما را برد. به خدا سوگند، فرق شما با دشمنانتان این بود که جنگ بر شما آسیب وارد کرد، ولی شما در آستانهٔ پیروزی قرار گرفتید و به دشمنانتان آسیب وارد کرد و آنها در آستانهٔ شکست قرار گرفتند. آری، صدمات جنگ برای دشمنان شما بسیار بیشتر و گزندش فراوانتر بود.
🔻آگاه باشید که من دیروز فرمانده و امیرمؤمنان بودم و امروز فرمانبٓر شدهام! دیروز در موقعیتی بودم که امر و نهی میکردم و امروز به من امر و نهی میکنند! چارهای نیست. شما زندگی و بقا را دوست دارید و من نمیتوانم شما را به آنچه خوش ندارید، اجبار کنم.
🔹از این پس خون خواهید دوشید!
[ در سخنرانی دیگری خطاب به سپاهیانم گفتم: ]
🔻اهل شام هیچگاه به سوی حق بازنمیگردند و زیر بارِ عدالت و مساوات نمیروند، مگر آن که لشکری انبوه، پیاپی بر آنها حمله آورد و سپاهی از پس سپاهی بر آنها هجوم برد و اطراف سرزمینشان و زراعتهایشان زیر پای اسبان جنگی کوبیده شود و از هر کران هدف تاختوتاز قرار گیرند و احساس ناامنی کنند. چنین موقعیتی برای آنان فقط به دست رزمندگانی بهوجود میآید که اهل صدق و راستی هستند و ایستادگی میکنند و از کشته شدن در راه خدا هراسی ندارند؛ بلکه هرچه بیشتر در راه خدا کشته دهند، برجدیت و قاطعیت آنها میافزاید و اشتیاق آنها را به ملاقات با خداوند بیشتر میکند.
🔻ما با رسول خدا صلی الله علیه و آله بودیم و با پدران و فرزندان و برادران و عموهای خویش در جنگ روبهرو میشدیم و آنان را میکشتیم و آن جنگ بر تسلیم و ایمان ما میافزود.
خداوند صداقت ما را در جنگ دید، دشمن ما را خوار و زبون ساخت و پیروزی را نصیب ما کرد. به جان خودم سوگند، اگر ما همچون شما عمل میکردیم اساس دین برپا نمیشد و اسلام عزت و استیلا نمییافت.
به خدا سوگند، از این پس خون خواهید دوشید! این را که میگویم به خاطر بسپارید.
🔹میبینید یارانتان به مخالفت با شما برخاستهاند
[ گروهی از یارانم که اهل بصیرت بودند و به حکمیت راضی نمیشدند به سراغم آمدند و تقاضا کردند که جنگ را ادامه دهیم. به آنان گفتم: ]
🔻ای قوم، می بینید که یارانتان به مخالفت با شما برخاستهاند و تعداد نفرات شما کمتر از آنان است. اگر شما جنگ را از سر بگیرید، برخورد آنها با شما تندتر و شدیدتر از اهل شام خواهد بود و اگر آنها با اهل شام متحد شوند و به جنگ شما بیایند، نابودی شما حتمی است. به خدا سوگند، من به این اتفاق راضی نبودم و تمایلی به آن نداشتم؛ ولی جانب اکثریت را گرفتم، چون نگران از بینرفتن شما بودم.
📚منابع:
۱. تاریخ طبری، ج۴، ص۳۵
۲. الکامل، ج۳، ص۳۱۷
۳. وقعةصفین، ص۴۹۰
۴. ألاخبارالطوال، ص۱۹۰
۵. الفصولالمهمة، ص۹۵
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد...
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@Tanha_sfahan