یکماه گذشت، مثل برق و باد... و یادش بخیر دقایق قبل افطار.... شب زنده داری ها... تشنگی ها... دعای سحر... خوابالود سر سفره سحری نشستن.... زولبیا و بامیه های خوشمزه.... شب های قدر... قرآن به سر گذاشتن ها... دعای افتتاح خوندن.... مگه میشه فراموش کرد این همه لحظات شیرین رو... ولی... ولی رفقااا... دلم به حال خودم میسوزه... که آخه چقدر بهره بردی... چقد لذت بردی... هیچی.... آدم دلش میخواد برای حال دلش گریه کنه... و وسط این دل آشوبی ها... یاد حرف استاد پناهیان افتادم... میگفتن یه لحظاتی هست تو زندگی انسان.. که سرنوشت سازه...که برات خاصِ..! یه آه از ته دل بکش... بگو خدا غلط کردم... زمان خاص بودن باهات رو از دست دادم... خدا جونم من کوتاهی کردم... تو دستت رو کوتاه نکن..! یه آه بکشید... شک‌نکنید اثر داره... مگه میشه خدا بی تفاوت باشه برای آه بندش... عباداتتون....عاشقیتون با معبود قبول باشه... مهدی جان قبول کن از ما تمام بود و نبود های این ماه رو... قبول کن بندگیمون رو.... قبول باشه...!❤️ آقا نیامدی.. رمضان هم تمام شد..! ... 🌺  @Tanhamasir_Yazd