#قصه_های_قرآنی
#حضرت_محمد(ص)
✍ دورنمايى از جنگ حُنَين
پس از فتح مكه، مردم هوازن و ثَقيف كه دو قبيله بزرگ
بودند، و در طائف (12 فرسخى جنوب شرقى مكه) و
اطراف آن زندگى مىنمودند، با هم اجتماع و اتفاق كردند كه
به جنگ مسلمانان بيايند.
ماجرا از اين جا شروع مىشد كه عوف بن مالك رييس طايفه
هوازن، دو طايفه مذكور را جمع كرد و به آنها گفت: ممكن
است محمد صلى الله عليه و آله و سلم پس از فتح مكه به
جنگ با ما برخيزد و سپس در شور خود گفتند: تا مسلمين
به سوى ما نيامدهاند، صلاح در اين است كه ما پيشدستى
كنيم. و پس از اين اتفاق، همه غرق در اسلحه، آماده جنگ و حركت به سوى مكه شدند.
مالك بن عوف، از همه قبايل اطراف، نيرو جمع كرده بود، و
جز چند نفرى از قبايل قيس، عيلان، كعب، و كلات، همه حاضر بودند.
وقتى لشكريان آماده شدند، مالك فرمان داد تا زن و
فرزندانشان و حتى حيوانات و گوسفندانشان را نيز با خود
بردارند. اين دستور از آن جهت بود كه مىخواست، مردان -
هر چند به خاطر حفظ ناموس و اموال خود باشد - فرار
نكنند.
معروف است كه اين جنگ به نام جنگ حُنين خوانده مىشود،
زيرا اين جنگ در سرزمين حنين بين مكه و طائف واقع شد،
و گاهى اين جنگ به نام جنگ اوطاس خوانده مىشود، زيرا
بخشى از اين جنگ در سرزمين اوطاس به وقوع پيوست.
و گاهى جنگ هوازن مىگويند، زيرا اكثر جمعيت دشمن در
اين جنگ از قبيله هوازن بودند.
کانال 👇
#درسهایی_از_قران
#ترجمه
#روخوانی
#تجوید
#دائره_المعارف
@Targomeh