دست مرا بگیر ، یافارس الحجاز
بی تاب و خسته ام ، ای بهترین نیاز
چشمان منتظر ، مدفون به زیر خاک
آه از فراق تو ، داد از شب دراز
با رفتن بهار ، آمد خزان عشق
ویرانه ی مرا ، با دیدنت بساز
در لابلای موج ، گم کرده ام تورا
کو دست معجزه ، کو راه چاره ساز؟
لبریزم از گناه ، امّید آخرین
اشک دلم شده ، آغاز احتراز
پاییز غربتت ، شعر مرا گرفت
تقدیر واژه شد ، این داغ پر گداز
از نور پاک تو ، میگردد آسمان
جان دارد از ولی ، هستی هر نماز
در کوچه با نسیم ، با هرصدای آب
میخوانمت به عشق ، میخوانمت به راز...
#ارسالی_کاربر
#وصال
✅
@tehrantanhamasiri