📃 مجله نایت ‌گاهی دلت می‌خواهد فریاد بزنی و کمک بخواهی، در حالی که نه سِیلی‌ست، نه دریایی‌ست، نه آتش مهیبی‌ست و نه سانحه‌ای. گاهی از درون در حال فروپاشی و سرریزی و دریچه‌های تحملت یک به یک مسدود شده. دلت می‌خواهد جار بزنی و یاری بطلبی و  از کسی بخواهی تو را نجات بدهد و تو را از دریای اندوه بیرون بکشد. اما نمی‌توانی. نمی‌شود هیچ تشریح و نمودی برای آنچه گلوی روانت را بی‌رحمانه فشرده و تنفست را به شماره انداخته و تو را تا مرز نابودی و اضمحلال کشانده، پیدا کنی، چرا که بعضی سوانح، از درون اتفاق می‌افتند. اینگونه است که تو روزی، جایی، برای همیشه می‌‌شکنی و تمام می‌شوی و کالبدت همچنان می‌خندد و راه می‌رود و ادامه می‌دهد. من فکر می‌کنم عمر روان آدم‌ها خیلی کوتاه‌تر از عمر کالبد آدم‌هاست. خیلی‌ها مرده‌اند، خیلی‌ها نیمه جانند و خیلی‌ها درحال جان دادن، در حالی که از بیرون، همه چیز عادی به نظر می‌رسد... @night_mag