روزهای آخر سال ۷۹وسال امام علی(ع) بود.در منطقه عملیاتی رمضان مشغول جست وجو بودیم.اما مدتی بود که شهدا خود را نشان نمی دادند!صبح با بچه ها مشغول خواندن زیارت عاشورا برای شهدا شدیم.
به یاد امیرالمومنین (ع) و به یاد مدینه مشغول خواندن روضه شدم.بعد از پایان روضه به سوی منطقه حرکت کردیم.قبل از رفتن،به تقویم و مناسبت آن روز نگاه کردم!
روز مباهله بود! روز پنج تن آل عبا!روزیکه حضرت علی .ع. انگشترش را به سائل داد!
خوشحال بودم،گفتم ما لشگر علی بن ابیطالب.ع. هستیم،حتما امروز از دست آقا عیدی می گیریم!
اولین شهیدی که پیدا شد نامش عشق علی بود. دومین شهید نام تمامی شهدای گروهان خودشان در جیبش بود! به همراه حرز امام جواد.ع. که بعد از هجده سال سالم سالم بود!
تا عصر چهار شهید پیدا شد.بچه ها میخواستند کار را جمع کنند،گفتم:ادامه دهید،حتما یک شهید دیگر پیدا می شود!قرار بود ساعت چهار برگردیم.پنج دقیقه قبل از برگشت شهید دیگری پیدا شد!تمام خاک را غربال کردیم. اما این شهید آخر گمنام بود!هرچه بچه ها گشتند اثری از پلاک او نبود.به رفقا گفتم:بیایید تا برویم!بچه ها با تعجب به من نگاه می کردند!یکی گفت:خواب دیده بودی؟!
گفتم:نه!امروز روز پنج تن بود،ما هم پنج شهید پیدا کردیم!بعد ادامه دادم:هرچه بگردیداز این شهید آخر نشانه ای نخواهیدیافت!چرا که امروز روز آل عبا است ویکی از پنج تن هنوز هم گمنام است!
به یاد همه ی شهدای گمنام و مادر بی نشان شان حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها )
راوی:حاج حسین کاجی
#مباهله
#شهیدانه
@BORHAN_180